کد مطلب:102398 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:572

علی مشاوری آگاه و امین











قرآن، راهنمای انسانها، در وصف مومنان پر تلاش كه پیوسته آماده ی پذیرش فرمان پروردگار خود هستند و در بر پای داشتن نماز می كوشند و از بخشش و جهاد مال و جان دریغ نمی ورزند، می فرماید: «و امرهم شوری بینهم»[1]: كار خودشان در میان آنان با تبادل نظر و مشورت و رایزنی انجام می گیرد. و خدای متعال به پیامبرش، با همه ی عظمت و آگاهی می فرماید: «و شاورهم فی الامر»[2]: در امر (این جهانی كه به مردم ارتباط دارد) با آنان رایزنی كن.

نظر دیگران را خواستن و بر رای و اندیشه ی خود افزودن، شكل دادن به اندیشه ی مشاور، به رشد و كمال رسانیدن نیروهای درونی او و افزودن بر نظر و اندیشه ی خویش است و سرانجام آفریده شدن اندیشه ای نو به سود مجتمع و مردم می باشد. و امیرالمومنین علی علیه السلام می گوید:

«من استبد برایه هلك»[3].

هركس در اظهار نظر خودكامگی و استبداد پیشه كرد هلاك شد.

بیگمان افرادی كه تنها به نظر و اندیشه ی خود متكی هستند و جز نظر خود را درست نمی دانند، بر اثر این خودخواهی و خودكامگی هلاك می شوند و چه بسا

[صفحه 68]

دیگران را هم به هلاكت بیندازند و به سقوط و نابودی بكشانند. و نیز می فرماید:

«و من شاور الرجال شاركها فی عقولها»[4].

هركس با دیگران به رایزنی و تبادل نظر پرداخت در خردهایشان شریك شده است.

هر انسانی با داشتن خرد و اندیشه ای می تواند رای و نظر ویژه ای داشته باشد كه دستاورد تجربه ها، دانشها و آزمایشهای او است و چون كسی از او نظر خواست و با او مشورت كرد این دستاورد را در اختیارش می گذارد و او را در خرد و اندیشه ی خود شریك می كند و سرانجام رشد و كمالی نو در مجتمع به وجود می آید.

علی (ع) با برخورداری از علمی فراوان و بصیرتی سرشار و قلبی پر گنجایش و زبانی گویا، در تمام بیست و پنج سال خلافت پس از پیغمبر اكرم، مشاور خلفا، بخصوص عمر، بود و آنان را در مشكلترین معضلات و تیره ترین مبهمات یاری و راهنمایی می كرد، بطوری كه عمر بارها می گفت:

«اعوذ بالله من معضله لیس فیها ابوالحسن»[5].

خدا كند هیچ مشكلی برای من پیش نیاید در هنگامی كه ابوالحسن حضور ندارد.

به هنگام تقسیم زیورهای كعبه، برای رفتن به روم و تحویل گرفتن شهر بیت المقدس از مسیحیان، برای رفتن به جنگ ایرانیان به عنوان فرمانده سپاه، به هنگام تقسیم زمینهای متصرفی ایرانیان میان سربازان مسلمان و در موارد متعدد دیگر عمر با علی (ع) مشورت كرد و نظر او را به تنهایی، یا همراه با دیگران خواست،

[صفحه 69]

علی (ع) نظر داد و طبق آن عمل گردید.

انسان موجودی است محدود كه به همه ی آگاهیها و زمانها و امور احاطه ندارد و نمی تواند تمام جنبه های مسائل را به تنهایی دریابد و لذا با مشورت كردن، دیگران را به یاری و پشتیبانی فرا می خواند و بر آگاهی خود می افزاید، چنانكه امام می فرماید:

«و لا ظهیر كالمشاوره»[6].

هیچ پشتیبانی و یاوری مانند رایزنی با دیگران نیست.

«و لا مظاهره اوثق من المشاوره»[7].

و هیچ به یاری یكدیگر شتافتنی استوارتر از رایزنی با یكدیگر نیست.

در این راه پر پیچ و خم كه فراز و نشیبهایش رهرو تازه به راه افتاده را به خستگی می كشاند و بیراهه روی خود كامه را از پا می اندازد، راهنمایی آشنا به راه بایسته است و چراغی روشنگر شایسته و امیرالمومنین در این باره می گوید:

«و الاستشاره عین الهدایه»[8].

درخواست رایزنی كردن چشم و چراغ راهنمایی است.

زیرا هیچ رهروی بی چشم و چراغ نمی تواند از ناهمواریها و تیرگیهای راه بگذرد و بدون لغزیدن و پرت شدن در بیغوله ها و پرتگاهها خود را به هدف و مقصد رساند.

[صفحه 70]

امیرالمومنین پیوسته به آگاه ساختن مردم و آشنا كردن آنان به حقوق طبیعی و اجتماعی شان كمر همت بسته بود. در روزهای جنگ صفین، امام از فرصت ماه های حرام سود جسته به آموزش حقوق اجتماعی آنان و حقوق متقابل مردم و زمامدار ایستاد. در میان سخن شخصی به ستایش امام پرداخت. امام سخت برآشفت و به سرزنش كسانی كه چنین با وی سخن می گویند ادامه داد و در پایان فرمود:

«فلا تكلمونی بما تكلم به الجبابره، و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره، و لا تخالطونی بالمصانعه، و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی، و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له العدل ان یعرض علیه، كان العمل بهما اثقل علیه، فلا تكفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل.»[9].

[صفحه 71]

پس آن گونه سخنانی كه با گردنكشان خودكامه می گویند با من نگویید، و چنان كه در نزد خودخواهان تندخو محافظه كاری می كنند با من محافظه كاری نكنید، و با ظاهرسازی معاشرت نداشته باشید، و درباره ی من گمان نبرید كه اگر سخن حقی به من گفته شد، آن را سنگین احساس كنم، و نه این كه بپندارید كه من خواستار بزرگداشت خود از سوی شما هستم، زیرا اگر حقی كه به كسی گفته شود یا سخنی دادگرانه به وی نموده شود بر او گران آید، عمل كردن بر پایه ی حق و عدل بر او گرانتر باشد. لذا از سخن گفتن به حق یا دادن نظر مشورتی و رایزنی به عدل خودداری نورزید.

بنابراین، شورا یك اصل اسلامی است و در همه ی شوون زندگی اجتماعی ضروریست، چنان كه پیامبر گرامی به فرمان خدای متعال با مردم به رایزنی در كارشان می پردازد و جانشینان پیامبر در اداره ی مردم و كشور، خود را نیازمند نظرهای پربینش و بسیار ژرف امام به حق می دانند و آن حضرت هم، با وجود اینكه از حق خود بی بهره است، لیكن برای جلوگیری از انحراف و به اجرا در آمدن اسلام و احكام آن، از دادن نظر مشورتی خودداری نمی كند.

[صفحه 73]


صفحه 68، 69، 70، 71، 73.








    1. الشوری/ 38.
    2. آل عمران/ 159.
    3. نهج البلاغه: حكمت 161.
    4. همان جا.
    5. تاریخ الخلفاء سیوطی، ص 171، از قول سعید بن المسیب.
    6. نهج البلاغه: حكمت 54.
    7. نهج البلاغه: از حكمت 113.
    8. نهج البلاغه: از حكمت 211.
    9. نهج البلاغه، از ط 216.